
09 Nov روز مبارزه با خشونت بر علیه زنان 25 nov 2020

خشونت خانوادگی و زنان
در بسیاری از موارد ترس از دست دادن حمایت عاطفی و ترس از تنهایی موجب سکوت زنان در برابر خشونت خانوادگی میشود.
در حال حاضر آمارها از بالا رفتن سن ازدواج در زنان خبر میدهند. بسیاری از زنان به دلیل ورود به صحنه اجتماع، مشغله کاری و یا امور تحصیلی مجرد ماندهاند؛ اما اکنون نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی در میان زنان مطلقه و مجرد بسیار شایع است. بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راههای مختلف و حتی گاهی خطرناک را در پیش میگیرند. بسیاری از تنهایی افسرده میشوند. خانمی مجرد میگفت از اینکه زوجی را عاشقانه در کنار هم در خیابان ببیند حسرت میخورد. خانمی دیگر میگفت میترسم روزی در تنهایی خود بمیرم اما کسی متوجه نشود.
به عقیده برخی زنان مجرد، حمایتهای قانونی و سیاستهای اجتماعی تبعیضآمیز و ناکافی است. آنها معتقدند نداشتن مسکن مستقل و مناسب، وجود نگرشهای افراطی و اشتباه در مورد زندگی مستقل زنان مجرد و مشکلاتی از قبیل نداشتن شغل و درآمد کافی برای اداره زندگی، باعث شده تا برخی زنان برای فرار از افسردگی و تنهایی خود را وارد اقدامات و رفتارهای پرخطر جنسی کنند یا اینکه به نگهداری حیوانات روی آورند و یا به دلیل ترس و هراس از تنهایی، رابطهای رقتانگیز، توهینآمیز و آمیخته با سوء رفتار و سوءاستفاده را تحمل کرده و ادامه دهند.
روزی بانویی به قصد جدایی وارد دفتر وکالتم شد. زمانی که از او در مورد علت جدایی پرسیدم، این گونه پاسخ داد:
«همسرم مرا دوست ندارد. تنها در گفتگو این جمله را به زبان میآورد اما در عمل هیچ نشانهای از عشق او به خود نمییابم. دوست داشتن به حرف نیست، به وقتی است که برایت میگذارد. به دلگرمی است که به تو میدهد. به آغوش پرمهری است که همواره منتظر توست. اما زمانی که همسرم هیچ گاه در زندگیم حضور ندارد، زمانی که تک تک لحظات زندگیم از تنهایی پر شده است، این به معنی نبود عشق است. دوست داشتن این نیست که همسرم وقت اضافی زندگی خود را با من پر کند، دوست داشتن به این است که همسرم به خاطر من از کار خود بگذرد تا مرا خشنود سازد.»
موکل دیگری سالهای زیادی را با مردی سپری کرده بود که دیدی خاص نسبت به زنان داشت و از زاویه دید خود با همسر برخورد میکرد. با اطاعت محض از شوهر سالها را سپری کرده و در تمام این مدت در برابر خشونتهای خانوادگی مهر خاموشی بر لبانش زده بود. شوهرش او را وادار به خواب در زمان خاص میکرد و در زمان رابطه به طرز بیمارگونهای او را کتک زده و بهصورت عجیبی آزار و اذیت مینمود بهطوریکه اثرات آن تا مدتها بر روی بدن او باقی میماند.
پرسش این بود که چگونه زنی سالها در این رابطه سکوت اختیار کرده و حتی در زمان مراجعه به دفتر وکالت، حاضر نبود شکایتی کیفری علیه آن مرد اقامه کند؟
او از ترس، از تنهایی، از نیاز عاطفی به شوهر و اینکه او را تنها حامی خود در زندگی میدانست صحبت میکرد. سالها خشونت را تحمل کرده بود، تنها به دلیل ترس از بی امنیتی و تنهایی. زندگی با آن شخص او را افسرده ساخته و برای ادامه زندگی با آن شخص سعی میکرد به خود دروغ گفته و همهچیز را وارونه جلوه دهد. از رابطه جنسی با آن مرد بیزار بود و هراسان، اما به دلیل نیاز عاطفی سعی میکرد این رنج را بپذیرد. احساس میکرد در صورت اعتراض و عدم تمکین از خواستههای آن مرد، او را برای همیشه از دست خواهد داد و تنها خواهد شد. احساس میکرد با از دست دادن آن مرد تمام زندگیاش را از دست خواهد داد. احساس میکرد با جدا شدن از او مورد بیمهری سایر اعضای خانواده قرار خواهد گرفت. احساس میکرد شکایت او از شوهر راه بهجایی نبرده و تنها موجب آزار سایر اعضای خانواده خواهد شد. احساس میکرد شکایت نام او را بر سر زبانها خواهد انداخت و مورد توهین و سرزنش سایرین قرار خواهد گرفت. بهشدت از جدا شدن از او واهمه داشت چون احساس میکرد آن مرد هرچند بد، تنها تکیهگاه او در دشواریهای زندگی است.
درحالیکه اینطور نبود. آن مرد نهتنها تکیهگاهی برای آن زن نبود، بلکه با زندگی با آن مرد و تحمل آن شرایط بغرنج و دشوار، او از زنی شاد و سرزنده به زنی افسرده تبدیل شده و ناامیدی در او رخنه کرده بود، اما توانایی انجام کاری علیه این ناملایمات را نداشت. سالها زندگی با آن مرد او را از کلیه فعالیتهای اجتماعی دور کرده و او را خانهنشین ساخته بود.
در بسیاری از موارد ترس از دست دادن حمایت عاطفی و ترس از تنهایی موجب سکوت زنان در برابر خشونت خانوادگی میشود.
چگونه زنان تنها می توانند بر ترس از تنهایی غلبه کنند؟
برخی از روانشناسان معتقدند این نوع زنان پیش از ورود به رابطه باید از خود بپرسند که چرا از تنهایی در هراسند؟ سپس باید از برقرار کردن روابط ناموفق و نافرجام اجتناب کنند. نباید به دلیل ترس از تنهایی، ازدواج ناهماهنگ را انتخاب کنند. باید بر ترس خود فائق آیند و بدانند ارزش، شأن و تواناییهای آنها بسیار بالاتر از آن است که بخواهند خود را در کنار مردی معنا کنند. باید بدانند ازدواج یکی از راههای رسیدن به خوشبختی است نهتنها راه رسیدن به آن.
میتوان از مناسبات اجتماعی با دوستان و اعضای خانواده کمک گرفت و بر تنهایی غلبه کرد. همچنین تنهایی در صورت حفظ تعادل، میتواند سازنده قلمداد شود و چه بسیار آثار هنری که در تنهایی خلق میشوند، چه بسیار تصمیماتی که در اوج عقلانیت در تنهایی اتخاذ میشود. انسان متعادل، علاوه بر روحیه جمعی به عنصر تنهایی نیز نیازمند است و با آمیختن تنهایی و روحیه جمعی به رشد، تکامل و پیشرفت میرسد.
نظریات در مورد استفاده از فنآوری و رسانههای اجتماعی متفاوت است. برخی میگویند استفاده از فنآوری و رسانههای اجتماعی میتواند انسانها را تنهاتر کند، اما در مقابل بسیاری معتقدند که شبکههای اجتماعی در واقع به فرد در گذر از روزهای سخت زندگی کمک میکنند.
تنهایی انسان را آزار میدهد اما نمیتوان به آن با دیدی کاملاً منفی نگاه کرد. برخی از کارشناسان معتقدند تجربه تنهایی بخشی از سیر تکامل بشر است تا او را وادار به برقراری و حفظ رابطه با دیگران کند. آنها تنهایی را با تشنگی مقایسه میکنند. وقتی انسان تشنه میشود به دنبال آب میرود و زمانی هم که احساس تنهایی میکند به دنبال برقراری ارتباط با دیگران خواهد رفت. در واقع نوعی مکانیسم بقا در بشر وجود دارد که او را به سمت ایجاد ارتباط با دیگران سوق میدهد.
شاعری میگفت
از مترسکی سوال کردم
آیا از ماندن در مزرعه بیزار نشده ای؟
پاسخم داد و گفت:
در ترساندن و آزار دیگران
لذتی بیاد ماندنی است
پس من از کار خود راضی هستم
و هرگز از آن بیزار نمی شوم.
اندکی اندیشیدم
و سپس گفتم:
راست گفتی من نیز چنین لذتی را
تجربه کرده بودم.
گفت:
تو اشتباه می کنی
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد،
مگر آن که درونش
از کاه پر شده باشد.!!
دکتر دکتر ایرانبومی
مشاور و مدافع حقوق زنان